سبد خرید

ضرب المثل‌های پارسی – الف تا ث

 آ

  • «آب از دستش نمی‌چکه.»
  • «آب از سرچشمه گل‌آلوده.»
  • «آب از آب تکان نمی‌خوره.»
  • «آب از سرش گذشته.»
  • «آب از آب تکان نخورد.»
  • «آب پاکی را روی دستش ریخت.»
  • «آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم.»
  • «آب را گل‌آلود می‌کنه که ماهی بگیره.»
  • «آب را باید از سرچشمه بست.»
  • «آب زیر پوستش افتاده.»
  • «آب که یه جا بمونه، می‌گنده.»
  • «آبکش رو نگاه کن که به کفگیر می‌گه تو سه سوراخ داری.»
  • «آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه صد نی.»
  • «آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب.»
  • «آب که سر بالا می‌ره، قورباغه ابوعطا می‌خونه.»
  • «آب نمی‌بینه و گرنه شناگر قابلیه.»
  • «آبی از او گرم نمی‌شه.»
  • «آتش که گرفت، خشک و تر می‌سوزد.»
  • «آخر شاه منشی، کاه‌کشی است.»
  • «آخوندنباتی یعنی کشک»
  • «آخوند نباشد درد و غم»
  • «آدم، آ هست و دم.»
  • «آدم از کوچکی بزرگ می‌شود.»
  • «آدم با کسی که علی گفت، عمر نمی‌گه.»
  • «آدم بد حساب، دوبار می‌ده.»
  • «آدم به‌کیسه‌اش نگاه می‌کند.»
  • «آدم پول پیدا می‌کند، پول، آدم را پیدا نمی‌کند.»
  • «آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره.»
  • «آدم خودش بمیرد هوادارش نمیرد.»
  • «آدم خوش معامله، شریک مال مردمه.»
  • «آدم دانا به نیشتر نزند مشت»
  • «آدم دست پاچه، کار را دوبار می‌کنه.»
  • «آدم دست پاچه دوبار می‌شاشه.»
  • «آدم زنده، زندگی می‌خواد.»
  • «آدم زنده وکیل وصی نمی‌خواد.»
  • «آدم گدا، اینهمه ادا؟»
  • «آدم گرسنه، خواب نان سنگک می‌بینه.»
  • «آدم گرسنه، یاد پلوی عروسیش می‌افته.»
  • «آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش می‌زنه.»
  • «آردها مونو بیختیم، الک‌ها مونو آویختیم.» (آرد خود را بیختیم، آردبیز را آویختیم.)
  • «آرزو بر جوانان عیب نیست.»
  • «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است// با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» حافظ
  • «آستین نو، پلو بخور»
  • «آسوده کسی که خر نداره// از کاه و جوش خبر نداره.»
  • «آسیاب به نوبت.»
  • «آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه.»
  • «آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بی‌نمک.» (آشپز که دوتا شد ،آش یا شور می‌شه یا بی‌نمک )
  • «آش با جاش.»
  • «آش نخورده و دهن سوخته.»
  • «آش اینجا لواش اینجا کجا برم به از اینجا.»
  • «آش کشک خاله اته؛ بخوری پاته، نخوری پاته.»
  • «آفتابه خرج لحیمه.»
  • «آفتابه لگن هفت دست، ولی شام و ناهار هیچی.»
  • «آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار می‌کنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم می‌شه.»
  • «آمدم ثواب کنم، کباب شدم.»
  • «آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد.»
  • «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» شهریار
  • «آنان که غنی‌ترند، محتاج‌ترند.»  سعدی
  • «آن‌چه دلم خواست نه آن شد// آنچه خدا خواست همان شد.»
  • «آن‌را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟»
  • «آن‌قدر بارکن که بکِشد، نه آن‌قدر که بکُشد»
  • «آن‌قدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه.»
  • «آن‌قدر سمن هست، که یاسمن توش گمه.»
  • «آن‌قدر مار خورده که افعی شده.»
  • «آن‌ ممه را لولو برد.»
  • «آن‌وقت که جیک‌جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود؟»
  • «آن یکی می‌گفت اشتر را که هی// از کجا می‌آیی ای فرخنده‌پی// گفت: از حمام گرم کوی تو// گفت: خود پیداست از زانوی تو»
  • «آواز دهل شنیدن از دور خوشه.»
  • «آه نداشت که با ناله سودا کند.» [۱]

 الف

  • «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار اند// تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری» سعدی
  • «اجاره نشین خوش نشینه.»
  • «ارث خرس به کفتار میرسه.»
  • «ارزان خری، انبان خری.»
  • «از آب کره می‌گیره.»
  • «از آب گذشته‌است.»
  • «از آب گل آلود ماهی می‌گیره.»
  • «از اسب افتاده‌ایم، اما از اصل نیفتاده‌ایم.»
  • «از اونجا مونده، از اینجا رونده.»
  • «از اون نترس که‌های و هوی داره، از اون بترس که سر به تو داره.»
  • «از این امامزاده کسی معجزه نمی‌بینه.» یا «این امامزاده کور میکنه ولی شفا نمی‌ده.»
  • «از این دم بریده هر چی بگی برمیاد.»
  • «از این ستون به آن ستون فرجه.»
  • «از بی‌کفنی زنده‌ایم.»
  • «از تنگی چشم پیل معلومم شد * کآنان که غنی‌ترند محتاج‌ترند.»  سعدی
  • «از تو حرکت، از خدا برکت.»
  • «از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله‌است.»
  • «از خر افتاده، خرما پیدا کرده.»
  • «از خرس موئی کندن، غنیمته.»
  • «از خر می‌پرسی چهارشنبه کیه؟»
  • «از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه‌هات بده.»
  • «از درد لاعلاجی به خر میگه خانمباجی.»
  • «از دور دل و می‌بره، از جلو زهره رو.»
  • «از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه.»
  • «از سوراخ سوزن رد می شه، از در دروازه رد نمی شه.»
  • «از شما عباسی، از ما رقاصی.»
  • «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» ((گر دایره کوزه ز گوهر سازند))
  • «از کیسه خلیفه می‌بخشه.»
  • «از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند.»
  • «از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد.»
  • «از ماست که بر ماست.»
  • «از مال پس است و از جان عاصی.»
  • «از مردی تا نامردی یک قدم است.»
  • «از من بدر، به جوال کاه.»
  • «از نخورده بگیر، بده به خورده.»
  • «از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن.»
  • «از هر چه بدم اومد، سرم اومد.»
  • «از هول هلیم افتاد توی دیگ.»
  • «از یک گل بهار نمی‌شه.»
  • «از این گوش می‌گیره، از آن گوش در می‌کنه.»
  • «اسباب خونه به صاحبخونه میره.»
  • «اسب پیش‌کشی‌رو، دندوناشو نمی‌شمرند.»

          (اسب و خر را که یک جا ببندند، اگر هم‌بو نشند همخو می‌شند.)

  • «اسب تازی شده مجروح به‌زیر پالان// طوق زرین همه در گردن خر می‌بینم» حافظ
  • «اسب ترکمنی است، هم از توبره می‌خوره هم ازآخور.»
  • «اسب دونده جو خود را زیاد می‌کنه.»
  • «اسب را گم کرده، پی نعلش می‌گرده.»
  • «اسب لاغر میان به کار آید// روز میدان نه گاو پرواری» سعدی
  • «اسب‌ها را نعل می‌کردند، کک هم پایش را بلند کرد.»
  • «استاد علم!- این رنگ به‌علم نبود.» (اوسا علم! این یکی رو بکش قلم!)
  • «استخری که آب نداره، این همه قورباغه می‌خواد چه‌کار؟»
  • «استخوان لای زخم گذاشتن.»
  • «اصل کار بر و روست، کچلی زیر موست.»
  • «افاده‌ها طبق طبق سگ‌ها به دورش وق وق.»
  • «افتادگی آموز اگر طالب فیضی// هرگز نخورد آب زمینی که بلند است» پوریای ولی
  • «اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد.»
  • «اگر بیل‌زنی، باغچه خودت را بیل بزن.»
  • «اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره.»
  • «اگر چاه آب ندارد، برای مقنی نان دارد.»
  • «اگه باباشو ندیده بود، ادعای پادشاهی می‌کرد.»
  • «اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می‌بینمت بچشم آن وختی.»
  • «اگر برکه‌ای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب» سعدی
  • «اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش به آسمان می‌رسید.»
  • «اگر تو مرا عاق کنی، منهم ترا عوق می‌کنم.»
  • «اگر جراحی، پیزی خودتو جا بنداز.»
  • «اگر خدا بخواهد، از نر هم می‌دهد.»
  • «اگه خاله‌ام ریش داشت، آقا دائیم بود.»
  • «اگه خیر داشت، اسمشو می‌گذاشتند خیرالله.»
  • «اگر دانی که نان دادن ثواب است// تو خود می‌خور که بغدادت خرابست.»
  • «اگه دعای بچه‌ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی‌موند.»
  • «اگه زاغی کنی، زیقی کنی، می‌خورمت.»
  • «اگه زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی.»
  • «اگر علی ساربان است، می‌داند شتر را کجا بخواباند.»
  • «اگه کلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخیه میزد.»
  • «اگه لالائی بلدی، چرا خوابت نمی‌بره.»
  • «اگه لر به بازار نره بازار می‌گنده.»
  • «اگه مردی، سر این دسته هونگ (هاون) و بشکن.»
  • «اگه بگه ماست سفیده، من می‌گم سیاهه.»
  • «اگه مهمون یکی باشه، صاحبخونه براش گاو می‌کشه.»
  • «اگه نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم.»
  • «اگه نشاشیدی، شب درازه.»
  • «اگه نی زنی چرا بابات از حصبه مرد.»
  • «اگه هفت تا دختر کور داشته باشه، یک‌ساعته شوهر میده.»
  • «اگه همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار زمین و بمیر.»
  • «امان از خانه‌داری، یکی میخری دو تا نداری.»
  • «امان از دوغ لیلی، ماستش کم بود آبش خیلی.»
  • «اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود» سعدی
  • «انگور خوب، نصیب شغال میشه.»
  • «اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام.»
  • «اول بچش، بعد بگو بی‌نمکه.»
  • «اول برادریتو ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن.»
  • «اول بقالی و ماست ترش‌فروشی.»
  • «اول جلو خونه خودت جارو کن بعد خونه همسایه.»
  • «اول پیاله و بد مستی.»
  • «اول، چاه را بکن، بعد منار را بدزد.»
  • «ای آقای کمر باریک، کوچه روشن کن و خانه تاریک.»
  •  اگر کلیددری را نداری قفلش نکن اگرکسی را دوست نداری خردش نکن
  • «این بو که میاید بوی کباب نیست بلکه خر داغ می‌کنند.»

      (اینجا گوشت کباب نمی‌کنند بلکه خر داغ می‌کنند.) (از دور بوی کباب میاد، از نزدیک خر داغ می‌کنند.)

  • «این تو بمیری، از آن تو بمیری‌ها نیست.»
  • «اینجا کاشان نیست که کپه با فعله باشد.»
  • «این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه.»
  • «این قافله تا به حشر لنگ است.»
  • «اینکه برای من آوردی، ببر برای خاله‌ات.»
  • «اینو که زائیدی بزرگ کن.»
  • «این هفت‌صد دینار، غیر از آن چارده‌شاهی است.»
  • «این‌همه چریدی دنبه‌ات کو؟»
  • «این‌همه خر هست و ما پیاده میریم.»

ب

  • «با آل علی هرکه در افتاد، ور افتاد.»
  • «با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت.»
  • «با این ریش می‌خواهی بری تجریش؟»
  • «با پا راه بری کفش پاره می‌شه، با سر کلاه.»
  • «با خوردن سیر شدی با لیسیدن نمی‌شی.»
  • «باد آورده را باد می‌برد.»
  • «با دست پس می‌زنه، با پا پیش می‌کشه.»
  • «بادنجان بم آفت ندارد.»
  • «بادمجان دور قاب چین.»
  • «بارون آمد، ترک‌ها به‌هم رفت.»
  • «بار کج به منزل نمی‌رسد.»
  • «با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام با هیچکدام هر دو.»
  • «بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره.»
  • «بازی بازی، با ریش بابا هم بازی.»
  • «با سیلی صورت خودشو سرخ نگه میداره.»
  • «با کدخدا بساز، ده را بچاپ.»
  • «با گرگ دنبه می‌خوره، با چوپان گریه می‌کنه.»
  • «بالا بالاها جاش نیست، پائین پائین‌ها راش نیست.»
  • «بالاتو دیدیم، پائینتم دیدیم.»
  • «با مردم زمانه سلامی و والسلام.»
  • «با نردبان به آسمون نمی‌شه رفت.»
  • «با همین پرو پاچین، میخواهی بری چین و ماچین؟”
  • «باید گذاشت در کوزه آبش را خورد.»
  • «با یکدست دو هندوانه نمی‌شود برداشت.»
  • «با یک گل بهار نمی‌شه.»
  • «ببینیم و تعریف کنیم.»
  • «بچه سر پیری زنگوله پای تابوته.»
  • «بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد.»
  • «بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه.»
  • «بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد// یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید.»
  • «بدهکار رو که رو بدی طلبکار می‌شه.»
  • «برادران جنگ کنند، ابلهان باور کنند.»
  • «برادر پشت، برادرزاده هم پشت؛ خواهرزاده را با زر بخر با سنگ بکش»
  • «برادری بجا، بزغاله یکی هفت‌صنار.»
  • «برای شکار بچه‌ببر به مغاک ببر باید رفت.»
  • «بر آن کدخدا زار باید گریست که دخلش بود نوزده خرج بیست»
  • «برای کسی بمیر که برات تب کنه.»
  • «برای همه مادره، برای ما زن‌بابا.»
  • «برای یک بی‌نماز، در مسجدو نمی‌بندند.»
  • «برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه.»
  • «بر عکس نهند نام زنگی کافور.»
  • «برو کشک‌تو بساب.»
  • «برو هندوستان مادیون خوب پیدا کن کره شو بستون.»
  • «بزک نمیر بهار میاد// کنبزه با خیار میاد.»
  • «بز گر از سر چشمه آب می‌خوره.»
  • «بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کرده.»
  • «بعد از هفت کره، ادعای بکارت.»
  • «بگو نبین، چشممو هم می‌گذارم، بگو نشنو در گوشمو می‌گیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمی‌تونم.»
  • «بگیر و ببند بده دست پهلوون.»
  • «بلبل هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سیسکه، یکیش بلبل.»
  • «بمیر و بدم.»
  • «بنگر که چه می‌گوید، منگر که، که می‌گوید!»
  • «بوجار لنجونه از هر طرف باد بیاد، بادش میده.»
  • «به اشتهای مردم نمی‌شود نان خورد.»
  • «به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ.»
  • «به جای شمع کافوری چراغ نفت می‌سوزد.»
  • «بهر خران چه کاه برند چه زعفران»
  • «به درویشه گفتند بساطتو جمع کن، دستشو گذاشت در دهنش.»
  • «به روباهه گفتند: شاهدت کیه؟ گفت: دمبم.»
  • «به ‌زبون خوش مار از سوراخ در میاد.»
  • «به شتر گفتند غمزه کن زد پالیز را ویران کرد»
  • «به شترمرغ گفتند: بار ببر، گفت: مرغم، گفتند: بپر، گفت: شترم
  • «به شتره گفتند: شاشت پسه، گفت: چی چیم مثل همه کسه؟»
  • «به شتره گفتند: راه رفتنت کجه، گفت: چی چیم راسته؟»
  • «به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست» سعدی
  • «به قاطر گفتند: بابات کیه؟ گفت: آقادائیم اسبه
  • «به کچله گفتند: چرا زلف نمیزاری؟ گفت: من از این قرتی‌گری‌ها خوشم نمیاد.»
  • «به کک بنده که رقاص خداست.»
  • «به کیشی آمدند به فیشی رفتند.»
  • «به مالت نناز که به یک شب بنده، به حسنت نناز که به یک تب بنده.»
  • «به ماه میگه تو در نیا من در میام.»
  • «به مرغشان کیش نمی‌شه گفت.»
  • «به مرگ می‌گیره تا به تب راضی بشه.»
  • «به هرکجا که روی آسمان همین رنگه.»
  • «به یکی گفتند: بابات از گرسنگی مُرد. گفت: داشت و نخورد؟»
  • «به یکی گفتند: سرکه هفت‌ساله داری؟ گفت: دارم و نمی‌دم، گفتند: چرا؟ گفت: اگر می‌دادم هفت ساله نمیشد.»
  • «بیله دیگ، بیله چغندر.»
  • «بین همه پیامبرها جرجیس انتخاب کرده»
  • «از ترس عقرب جراره به نیش مار غاشیه پناه بردن»
  • « برای خاگینه کلفته بگذار عمه بخفته برای گریه و زاری بروید عمه را بیاورید»

 پ

  • «پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد.»
  • «پای خروستو ببند، به مرغ همسایه هیز نگو.»
  • «پایین‌پایین‌ها جاش نیست، بالابالاها راش نیست.»
  • «پز عالی، جیب خالی.»
  • «پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمی‌شناسه.»
  • «پس از قرنی شنبه به نوروز میافته.»
  • «پستان مادرش را گاز گرفته.»
  • «پسرخاله دسته دیزی.»
  • «پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان.»
  • «پسر کو ندارد نشان از پدر// تو بیگانه خوانش نخوانش پسر.»
  • «پشت تاپو بزرگ شده.»
  • «پنج انگشت برادرند، برابر نیستند.»
  • «پوست خرس نزده می‌فروشه.»
  • «پول است نه جان است که آسان بتوان داد.»
  • «پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله.»
  • «پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور.»
  • «پولدارها به کباب، بی‌پولها به بوی کباب.»
  • «پول ما سکه عُمَر داره.»
  • «پیاده شو با هم راه بریم.»
  • «پیاز هم خودشو داخل میوه‌ها کرده.»
  • «پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه.»
  • «پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه.»
  • «پیرزنه دستش به درخت گوجه نمی‌رسید، می‌گفت: ترشی بمن نمی‌سازه.»
  • «پیش از آخوند منبر نرو.»
  • «پیش‌ رو خاله، پشت سر چاله.»
  • «پیش قاضی و معلق بازی.»

 ت

  • «تا ابله در جهانه، مفلس درنمی‌مانه.»
  • «تابستون پدر یتیمونه.»
  • «تا پریشان نشود کار به سامان نرسد.»
  • «تا تریاق از عراق آرند، مار گزیده مرده باشد.»
  • «تا تنور گرمه نون‌و بچسبون.»
  • «تا تو فکر خر بکنی ننه، منو در بدر می‌کنی ننه.»
  • «تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ میان بیرون.»
  • «تا شغال شده بود به چنین سوراخی گیر نکرده بود.»
  • «تا کرکس بچه‌دار شد، مردار سیر نخورد.»
  • «تا گفته‌ای غلام توام، می‌فروشنت.»
  • «تا مار راست نشه توی سوراخ نمی‌ره.»
  • «تا نازکش داری نازکن، نداری پاهاتو دراز کن.»
  • «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.»
  • «تا نباشد چوب تر فرمان نبرند گاو وخر.»
  • «تا هستم به ریش تو بستم.»
  • «تب تند عرقش زود در میاد.»
  • «تخم‌مرغ دزد، شتر دزد می‌شه.»
  • «تخم نکرد، وقتی هم کرد توی کاهدون کرد.»
  • «ترب هم جزء مرکبات شده.»
  • «ترتیزک خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد.»
  • «تره به تخمش می‌ره، حسنی به باباش.»
  • تعارف آب حمام.
    • معنا: تعارف شاه عبدالعظیمی . (امثال و حکم دهخدا)؛ دعوت کردن کسی را به چیزی بی ارزش چون آب خزینه ٔ حمام را به تازه وارد اهداء کردن .
  • «تعارف شاه عبدالعظیمی است.»
    • معنا: این که بزبان گوید بمنزل من آیید یا فلان متاع از شماباشد و از دل راضی نیست . (امثال و حکم دهخدا).
  • «تعارف آمد و نیامد دارد.
    • معنا: «اگر گمان کرده بودیدکه او احسان شما را نمی پذیرد بر خلاف پذیرفت . (امثال و حکم دهخدا). و این مثل را در موردی زنند که خواننده و دعوت کننده بدروغ و ریا چیزی را به اصرار هدیه میکنند یا دعوتی را پیشنهاد می نماید بگمان آن که دعوت شونده از قبول آن سر باز خواهد زد ولی در عمل خلاف این فکر پیش آید.» [۲]
  • «تغاری بشکند ماستی بریزد// جهان گردد به کام کاسه لیسان.»
  • «تف سر بالا، بر می‌گرده به ریش صاحبش.»
  • «تلافی غوره رو سر کوره در میاره.»
  • «تنبان مرد که دو تا شد به فکر زن دوم می‌افته.»
  • «تنبل مرو به سایه، سایه خودش می‌آیه.»
  • «تنها به قاضی رفته خوشحال برمی‌گرده.»
  • «تو از تو، من از بیرون.»
  • «تو بگو ف من میگم فرحزاد.»
  • «توبه گرگ مرگه.»
  • «تو که نی‌زن بودی چرا آقا دائیت از حصبه مرد.»
  • «تومون خودمونو می‌کشه، بیرونمون مردم را.»
  • «توی دعوا نون و حلوا خیر نمی‌کنند.»

 ث

  • «ثنای خویش گفتن بود از تهی‌میانی» (پس از این‌همه مناقب، خجلم خجل پشیمان که…) نظامی
  • «ثوابت باشد ای دارای خرمن// اگر رحمی کنی بر خوشه‌چینی» حافظ
  • «ثواب راه به‌خانه صاحب خود می‌برد.»

من لیدا شیری، مفتخر هستم با برپایی این سایت و با هدف گسترش فرهنگ کتابخوانی و ایجاد ارتباط با ادبیات پارسی و ارائه خدمات تهیه و تأمین کتاب‌های پارسی گامی در جهت رفع این نیاز مهم و ضروری هم‌میهنان ارجمند ساکن در قاره اروپا و کشور سوئیس بردارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در حال بارگذاری ...